آقا امیر عباس عطر گل یاس

  سلاااام به همه، من دوباره اومدم با یه وقفه یه کوچولو طولانی اما ... دست پر عسک ۲ تا از دوستامو براتون آوردم....  بله بله درست حدس زدید!همون ۲ تا دخمل خوشگل ناز گلیا که منتظرشون بودیم! این ریحانه سادات خانووووم:   و اینم فاطمه زهرا جوووونی!   ...

دوستای خوبم خدای من همیشه چیزای قشنگی بهم نشون میده تا هیچ وقت یادم نره چــــــــــقدر دوستم داره.به تازگی هم خدای مهربونم داره به خاله مائده یه نینی دخمل لپ گلی و خوشگل و ناز نازی میده تا حسابی دوست من بشه.تازه یه دوست خوشگل دیگم تو راه دارم که مامانش خاله هدیه و باباش عمو میلادمه.دعا میکنم هر دو تا دخمل مو طلایی زودی سالم به دنیا بیان. این عسکای اتاق ریحانه سادات جونم دخمل خاله مائده است.بفرمایید.سیسموونیو ببینید تا خودش به دنیای ما بیاد و عسکای خود دخمل لپ قرمزیو واستون بذارم. ...

خدا رو شاکرم که به من عمر و زیستن عطا کرد تا با چشمانم قد کشیدنت را ببینم. نگاه های مهربانت را به نظاره بنشینم و آوای مادر گفتن را بر جانم بپذیرم. نوگلم،به آغوش میفشارمت تا نجوای عاشقانه ام بر جانت رسوخ کند تا فراموشت نشود تو برایم بهتر از جان شیرینی. گل باغ احساسم میلادت فرخنده و مبارک.پر و بال گرفتنت را از خدای رازقی ها خواستارم ...

  ...

سفر مشهد البته پر حاشیه و پر خاطره هم بود.بفرمایید عسکامو ببینید و البته تفسیر واضحات به گردن خودتون بیزحمت!       ...

سلام به همه دوستای عزیزم.جاتون خالی تولد امام رضا با مامانم رفته بودم پیش امام جونم.صحن و سرای امام رئوف غرق در شور و نور بود.خیلی از آدما واسه آقا گل آورده بودن.خیلی ها شیرینی پخش میکردن و ... خلاصه همه یه جوری حال خوب وصف نشدنیی داشتن.انگاری واقعا خدا بهشتو آورده بود روی زمین. امام رضا هم مهمووون نوازی اعلایی میکرد از همه.چند تا از دوستامم که حالشون خوب نبود با نگاه مهربوون آقا سلامتیشون رو به دست آوردن.خلاصه دعا گوی همتون بودیم.انشالا قسمت همگی بشه تولد آقا رو از نزدیک بهش تبریک بگین.       ...

همیشه وقتی از روزا فرار می کنی ،انگار روزا رمقی واسه رفتن ندارن و هر لحظه به وسعت چند روزه.اما همینکه که زندگی رنگ آبی و نابشو بهت نشون بده نمیدونی زمان با چه سرعتی تن نازک ثانیه رو زیر پاهاش له میکنه و واسه رفتن از همه پیشی میگیره! انگار همین دیروز بووووود که امیرعباسم پا به این زمین سردو خاکی گذاشت و با قدمهای کوچولوش رنگ و بوی عشق به همه جا داد. و حالا در آستانه دومین سالروز میلاد سبزش زبونم در برابر شکر وجودش قاصـر و عاجزه. خداوند من ،مهربان ترین به من ،به پاس وجود نازنینش هزاران سپاس. دستان سرد وناتوانم را در دستان پر نورت بگیر و کمکم کن دسته گلهای احساس و تشکری را که از باغچه ی زندگی ام چیده ام لب طاقچه ی اتاقم که پنجره اش رو به بیکرا...

خدای من، مهربانترین به من! سرنوشتی که با دستای گرمت بر تن سردم نوشتی زیباست مخصوصا قسمت مادر شدنم شکر و سپاس.امیدوارم شرمسار لطف بی دریغت نشم ...

دردانه ام،نوگل زیبایم،یگانه امیرعباسم! تن نازک ثانیه را به دست پر مهر باد میسپارم تابعد از طلوع  ٢٧ آفتاب دیگر ٢ سالگی اجابت نجواهایم را به جشن بنشینم. خدای رازقی ها نگهبان زیبایی هایت باشد آمـــــــــــــــــــــین ...

با سلام به همه مامانای مهربون و دوستان همیشگی.یه مسئله ای چند وقته خیلی ذهنمو درگیر کرده. امیر عباس خیلی باهوشه و توی فعالیتا و بازی های روزانش هم خیلی این موضوع پیداست. دلم میخواد بذارمش یه کلاسی،جایی که از الان این هوش بالقوه بالفعل بشه.اما نمیدونم این کلاسا از چه سنی شروع میشن؟!توی چه زمینه هایی هستن و ... تو رو خدا اگه شما دوست عزیزم در این زمینه اطلاعاتی داری به من بگو.یک دنیا ٣پاس.